فرشته دوست داشتنی من خیلی دوست دارم زودتر ببینمت و بغلت کنم روزهای هفته واسه من خیلی دیر می گذره . عزیزم ببخشید که این مدت نتونستم واست مطلب بزارم آخه از وقتی که تو عزیز دلم با من هستی من استراحت مطلقم و از تاریخ 10 تیرماه که عمل کردم دیگه نتونستم از تخت بیرون بیام . تقریبا 5 ماه که مامانی اداره نرفته . دختر نازم همه اینها به خاطر دیدن روی ماه تویه . در ضمن این مدت عمه جون مهدادت کلی مطلب و عکس واست گذاشته تو سایت. تو خیلی دختر خوشبختی هستی که عمه به این مهربونی داری گلم.
انتخاب لباس
شمارش معکوس
عزیزم شمارش معکوس شروع شده. دکتر تاریخ به دنیا آمدن شما دختر ناز نازی رو 5 دیماه گفته و الان هم 5 آذر است و من که دیگه روزشماری میکنم. میدونم مامان و بابات هم و البته بقیه هم همین احساس رو دارند.
منتظر دیدن روی ماهت هستم.
روز عید غدیر
عزیز دلم با توجه به اینکه مامان جون سید هستند روز عید غدیر همه خونه مامان جون جمع میشیم ایشاله از سال دیگه شما هم هستید و از مامان جون عیدی میگیرید. قربونت بشم من نمیدونی عمه چه روز سختی داشت ولی در عین حال شاد و خوب. آخه امسال من تنها کسی بودم که پذیرایی میکردم چون مامانت و عمه مهسا که دو تا نی نی توی دلشون داشتند عمه مهزاد هم که دوران عقده و سرش شلوغه فقط من بودم که البته با عشق تمام از مهمونهای مامان جون پذیرایی کردم.
فردای عید که البته من نبودم خونه مامان جون ولی بقه حضور داشتند مامانت یه مشکل کوچولو براش ییش اومد و کلی نگران و ناراحت شد و کلی مامانت گریه کرده بوده خوبه من نبودم اونجا و گرنه غش میکردم. البته منم که از نگرانی مردم و زنده شدم وبعد از اینکه بابا نوشاد مامان رو برد بیمارستان و دکتر گفت که چیزی نیست و نی نی سالمه خیال همه راحت شد و همه خوشحال شدیم و مامان جون از بیمارستان به من زنگ زد و گفت که چیزی نیست. آخه عمه جون نمیدونی که من چقدر حساس هستم، همه این اخلاق منو میدونن و برای همین سریع بهم خبر دادند. خدا رو هزار مرتبه شکر میکنم. دوستت دارم عزیزم یه ماه دیگه روی ماهت رو میبینم و مطمئن هستم که از خوشحالی گریه میکنم آخه من هر وقت خوشحال یا ناراحت باشم گریه میکنم و البته وقتی توی جمعی که همه خوشحالند من گریهام میگیره خیلی خجالت میکشم و از این بابت ناراحتم.هزار تا بوس برای دختر گل.
تهیه وسایل نی نی
مامان و بابا سخت مشغول خرید وسایل برای شما دختر ناز نازی هستند. مامانی حسابی نگرانه و استرس داره. قربونت بشم من، نمیدونی چقدرهمه هیجان دارند برای دیدن تو. بابات که فکر کنم داره روزشماری میکنه. آخه دکتر گفته که هفته دوم آذر احتمالا به دنیا میآی.
خلاصه عمه جون دیشب هم که رفته بودم اونجا دیوار اتاقت رو بابا و عمو مصطفی و خلاصه با همکاری بقیه برات پروانه و شکا کشیدن که خیلی قشنگ شده.
گهوارت هم خیلی خوشگل شده بابا نوشاد برات به رنگ سرویس چوبت رنگ زده
عمه جون دوست دارم خیلی زیاد.
به زودی عکس از وسایل و اتاقت میذارم.
دختر ناز عمه
دختر خوشگلم نمیدونی این روزها مامان و بابات چه حال و هوایی دارن. میرن بازار چیزی برات میخرن، اتاقت رو دارند درست میکنند. وقتی میرم پیش مامانت و بابات نمیدونی چه حسی پیدا میکنم، احساس قشنگی دارند. خیلی دوستت دارم خوشگل عمه امیدوارم صحیح و سالم به دنیا بیای.
لباسهای کوچلوت رو تنت کنی، من که میدونم تو رو میخورم، چون میدونم تو به خودم میری و خوشگل میشی، حالا از حق نگذریم مامان و بابات هم خیلی خوشگلن ولی خوب تو احتمالا به من میری چون من از همه خوشگلترم.
به مامانت گفتم به من نگاه کن تا بچه به من بره و خیلی زیبا بشه.
الهی من فدات شم فکر کنم تو رو که ببینم ذوق مرگ بشم. قربون بشم الهی خیلی دوستت دارم.