رستا

رستا جان تا این لحظه 10 سال و 4 ماه و 25 روز سن دارد

جمعه ی بیاد موندنی

عزیزم ، امروز خاله مهناز و عمو مجید و پسر خاله ات ( آقا صادق ) و مامان جون و آقا جون اومده بودن خونه مون ، روز خوبی بود ولی جای تو خیلی خیلی خالی بود البته حضورت رو همه روزه در کنار خودم حس می کنم و روزها و شب ها رو با گرمای وجودت روز شماری می کنم تا انشاء الله به سلامتی روز تولدت برسد و روی ماهت رو غرق بوسه کنم ، امروز به کمک خاله مهناز و عمو مجید و آقا صادق ، پوستر های جدید اتاقت رو که بابایی خریده بود ، چسبوندیم


تاریخ : 08 آذر 1392 - 23:17 | توسط : مامان ناهید | بازدید : 758 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

تزئین اتاق

ماه من از امروز حدود27 روز تا به دنیا اومدنت باقی مونده - این روزها به فکر خرید وسایل و تزئین اتاقت هستیم. چند روز پیش بابایی چندتا پوستر با طرح های مختلف واسه دیوار اتاقت گرفته- خلاصه که همه ما شرایط و واسه اومدنت مهیا میکنیم و بی صبرانه منتظرتیم عزیزم.


تاریخ : 07 آذر 1392 - 21:13 | توسط : مامان ناهید | بازدید : 720 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

درد دل

فرشته دوست داشتنی من خیلی دوست دارم زودتر ببینمت و بغلت کنم روزهای هفته واسه من خیلی دیر می گذره . عزیزم ببخشید که این مدت نتونستم واست مطلب بزارم آخه از وقتی که تو عزیز دلم با من هستی من استراحت مطلقم و از تاریخ 10 تیرماه که عمل کردم دیگه نتونستم از تخت بیرون بیام . تقریبا 5 ماه که مامانی اداره نرفته . دختر نازم همه اینها به خاطر دیدن روی ماه تویه . در ضمن این مدت عمه جون مهدادت کلی مطلب و عکس واست گذاشته تو سایت. تو خیلی دختر خوشبختی هستی که عمه به این مهربونی داری گلم.


تاریخ : 07 آذر 1392 - 20:33 | توسط : مامان ناهید | بازدید : 745 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

شمارش معکوس

عزیزم شمارش معکوس شروع شده. دکتر تاریخ به دنیا آمدن شما دختر ناز نازی رو 5 دی‌ماه گفته و الان هم 5 آذر است و من که دیگه روزشماری می‌کنم. می‌دونم مامان و بابات هم و البته بقیه هم همین احساس رو دارند.

منتظر دیدن روی ماهت هستم.


تاریخ : 06 آذر 1392 - 07:41 | توسط : مهداد | بازدید : 732 | موضوع : وبلاگ | 5 نظر

روز عید غدیر

عزیز دلم با توجه به اینکه مامان جون سید هستند روز عید غدیر همه خونه مامان جون جمع می‌شیم ایشاله از سال دیگه شما هم هستید و از مامان جون عیدی می‌گیرید. قربونت بشم من نمی‌دونی عمه چه روز سختی داشت ولی در عین حال شاد و خوب. آخه امسال من تنها کسی بودم که پذیرایی می‌کردم چون مامانت و عمه مهسا که دو تا نی نی توی دلشون داشتند عمه مهزاد هم که دوران عقده و سرش شلوغه فقط من بودم که البته با عشق تمام از مهمون‌های مامان جون پذیرایی کردم. 

فردای عید که البته من نبودم خونه مامان جون ولی بقه حضور داشتند مامانت یه مشکل کوچولو براش ییش اومد و کلی نگران و ناراحت شد و کلی مامانت گریه کرده بوده خوبه من نبودم اونجا و گرنه غش می‌کردم. البته منم که از نگرانی مردم و زنده شدم وبعد از اینکه بابا نوشاد مامان رو برد بیمارستان و دکتر گفت که چیزی نیست و نی نی سالمه خیال همه راحت شد و همه خوشحال شدیم و مامان جون از بیمارستان به من زنگ زد و گفت که چیزی نیست. آخه عمه جون نمی‌دونی که من چقدر حساس هستم، همه این اخلاق منو می‌دونن و برای همین سریع بهم خبر دادند. خدا رو هزار مرتبه شکر می‌کنم. دوستت دارم عزیزم یه ماه دیگه روی ماهت رو می‌بینم و مطمئن هستم که از خوشحالی گریه می‌کنم آخه من هر وقت خوشحال یا ناراحت باشم گریه می‌کنم و البته وقتی توی جمعی که همه خوشحالند من گریه‌ام می‌گیره خیلی خجالت می‌کشم و از این بابت ناراحتم.هزار تا بوس برای دختر گل.


تاریخ : 05 آبان 1392 - 01:01 | توسط : مهداد | بازدید : 786 | موضوع : وبلاگ | 3 نظر

تهیه وسایل نی نی

مامان و بابا سخت مشغول خرید وسایل برای شما دختر ناز نازی هستند. مامانی حسابی نگرانه و استرس داره. قربونت بشم من، نمی‌دونی چقدرهمه هیجان دارند برای دیدن تو. بابات که فکر کنم داره روزشماری می‌کنه. آخه دکتر گفته که هفته دوم آذر احتمالا به دنیا می‌آی.made by Laie

خلاصه عمه جون دیشب هم که رفته بودم اونجا دیوار اتاقت رو بابا و عمو مصطفی و خلاصه با همکاری بقیه برات پروانه و شکا کشیدن که خیلی قشنگ شده.

گهوارت هم خیلی خوشگل شده بابا نوشاد برات به رنگ سرویس چوبت رنگ زده

عمه جون دوست دارم خیلی زیاد.

به زودی عکس از وسایل و اتاقت می‌ذارم.


تاریخ : 30 مهر 1392 - 19:02 | توسط : مهداد | بازدید : 1024 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

دختر ناز عمه

دختر خوشگلم نمی‌دونی این روزها مامان و بابات چه حال و هوایی دارن. می‌رن بازار چیزی برات می‌خرن، اتاقت رو دارند درست می‌کنند. وقتی می‌رم پیش مامانت و بابات نمی‌دونی چه حسی پیدا می‌کنم، احساس قشنگی دارند. خیلی دوستت دارم خوشگل عمه امیدوارم صحیح و سالم به دنیا بیای.

لباس‌های کوچلوت رو تنت کنی، من که می‌دونم تو رو می‌خورم، چون می‌دونم تو به خودم می‌ری و خوشگل می‌شی، حالا از حق نگذریم مامان و بابات هم خیلی خوشگلن ولی خوب تو احتمالا به من می‌ری چون من از همه خوشگل‌ترم.

به مامانت گفتم به من نگاه کن تا بچه به من بره و خیلی زیبا بشه.

الهی من فدات شم فکر کنم تو رو که ببینم  ذوق‌ مرگ بشم. قربون بشم الهی خیلی دوستت دارم.


تاریخ : 07 مهر 1392 - 02:53 | توسط : مهداد | بازدید : 965 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

نازکم مواظب خودت باش

ادامه مطلب...
تاریخ : 21 تیر 1392 - 20:12 | توسط : مهداد | بازدید : 1035 | موضوع : وبلاگ | 9 نظر

به نی نی پیج خوش آمدید

به Nini Page خوش آمدید.

امیدواریم بتوانیم خدمات مطلوب و مورد نظر شما را ارائه کنیم.

ما را از نظرات خود آگاه کنید.

روابط عمومی نی نی پیج

pr@ninipage.com

این بلاگ در روز سه شنبه 18 تیر 1392 ایجاد شد.

می توانید نوشته و عکس و فیلم های مربوط به کودک خود را در این بلاگ منتشر نمائید.

اگر نیاز به راهنمائی دارید روی لینک های زیر کلیک کنید:


تاریخ : 19 تیر 1392 - 07:35 | توسط : مهداد | بازدید : 896 | موضوع : وبلاگ | 4 نظر